جدیدترین اشعار علی و نخبگان شعر ایران

به شعر عشق میورزم و با نفت زندگی میکنم

جدیدترین اشعار علی و نخبگان شعر ایران

به شعر عشق میورزم و با نفت زندگی میکنم

شعری از عبدالحسین انصاری

نام من در گوش سنگینش طنین انداخته

زندگی بر زخم هایش ذرّه بین انداخته

روی لبخندش چروک افتاده انگاری خدا

بر تن آرام اقیانوس چین انداخته

برق صد مینای خوش رنگ است در چشمش بگو!

کِی بر این انگشتر رویا نگین انداخته؟

گاه چون ابرند گاهی آفتاب این دست ها

بارها بر سفره ی ما هفت سین انداخته

مثل آن بیدی که چتر انداخته بر برکه ای

سایه اش را بر سر ما اینچنین انداخته

خسته ای،می دانم از دستم چه رنجی می کشی

اسب اقبالت تو را از روی زین انداخته

آه! من هم خسته ام،برگرد مادر!دیگر آن-

کودک شیطان تفنگش را زمین انداخته